چگونه Redfall اکشن جهان باز و وحشت خون آشام را با هم ترکیب می کند

Redfall یک دنیای باز دارد که در آن می توانید دشمنان انسانی را از بین ببرید یا توسط خون آشام ها سلاخی شوید.

همانطور که انتظار دارید بسیار خونین است. من پیش نمایشی از جهان باز را بازی کردم که در آن انسان ها از سلاح های سنگین برای مقابله با خون آشام های خداگونه استفاده می کنند. این بازی در تاریخ 2 می برای Xbox Series X/S و PC از بخش Bethesda مایکروسافت و Arkane Austin منتشر می‌شود. روی پی سی بازی کردم

این یک تیرانداز داستان محور است که در دنیای باز شهری جزیره ای به نام ردفال، ماساچوست اتفاق می افتد. یک شرکت شیطانی به نام Aevum تحقیقاتی در مورد غیبت انجام داد و آنها قفل دسته ای از خون آشام ها را که پس از جدا کردن شهر از سرزمین اصلی در حال وحشت و وحشت هستند را باز کردند.

>>پوشش مداوم GDC 2023 VentureBeat را دنبال کنید<<

و این به ساکنان شهر بستگی دارد که با خلاص شدن از شر پیروان نسبتا ضعیف فرقه‌گرای انسانی خون‌آشام‌ها، مبارزه کنند و خون‌آشام‌ها را یکی یکی نابود کنند.

جلسه پیش نمایش

در جلسه پیش نمایش خود، توانستم در اواسط کمپین به بازی ملحق شوم. من شخصیتی کاملاً مرتب داشتم و به سلاح‌های خوب مانند مسلسل و نارنجک دسترسی داشتم.

اولین چیزی که در مورد دنیا متوجه شدم بزرگ بودن آن بود. من از این واقعیت قدردانی کردم که Arkane پس از اینکه در سال‌های گذشته دنیاهای Prey و Dishonored را به ما داد، دوباره در حال فرو رفتن عمیق در جهان‌سازی بود.

فیلم Redfall در شهر کوچکی در نیوانگلند اتفاق می‌افتد. Ricardo Barre، مدیر خلاق Bethesda در گفتگو با GamesBeat گفت: این بسیار به فرهنگ عامه آمریکایی در مورد داستان های ترسناک گره خورده است. این مکان محاکمه جادوگران Salem است و دارای یک پس زمینه وحشتناک برای افزودن به محیط شبح وار است. تضادی بین وحشت خون آشام ها و آشنایی با شهر عجیب و غریب وجود دارد.

من نسخه ی نمایشی را در یک مکان امن شروع کردم، یک ساختمان بزرگ که توسط بازماندگان انسانی اشغال شده بود که دسته ای از اسلحه و مهمات و منابع دیگر مانند medkit را جمع آوری کرده اند. یک هفت تیر و یک تفنگ ساچمه ای پر کردم و بسته کردم. بیرون رفتم و در دنیای باز پرسه زدم.

متوجه شدم انواع چیزهایی وجود دارد که می توانم آنها را در دنیای بیرون بررسی کنم. من باید به خانه خاصی در آن سوی رودخانه می رسیدم، و راه های زیادی برای عبور بدون کشف وجود نداشت. پایگاه هایی از فرقه های انسانی وجود داشت که خون آشام ها را به عنوان خدایان می پرستیدند. بنا به دلایلی، خون‌آشام‌ها این افراد را از بین نبرده‌اند و در عوض از آنها به عنوان خوراک توپ علیه بقای انسان‌ها استفاده می‌کنند. من به گروهی نزدیک شدم و به آنها حمله کردم و برای بیرون آوردن آنها مشکل زیادی نداشتم.

اما نوعی مه غلیظ راه را از روی پل مسدود کرده بود. من از طریق آن دویدم اما متوجه شدم که بسیاری از سلامتی را از دست داده ام. به دنبال آثار باستانی رفتم و به بالای ساختمانی رفتم. به محض اینکه به آنجا رسیدم، خون آشام ها به سرعت مرا در درگیری نزدیک کشتند. زاویه دوربین در آن نبرد نزدیک سخت بود و در حالی که سعی می کردم آن را بفهمم، به سرعت مردم. نکته سخت در مورد خون آشام ها این است که آنها این توانایی را دارند که بسیار سریع پرواز کنند و پشت سر شما قرار بگیرند یا بالای سر شما پرواز کنند یا از شما فرار کنند.

من دوباره در پایگاه اصلی زنده شدم، و سپس در مسیر دیگری حرکت کردم، همانطور که شما می توانید در یک جهان باز انجام دهید. از رودخانه در یک تکه خشک عبور کردم و به سمت نقطه‌ای روی نقشه رفتم که ملک بزرگی را در خود جای داده بود.

لانه خون آشام

من در آتش سوزی های بیشتری شرکت کردم، مردم، و سپس تصمیم گرفتم با حمله به لانه خون آشام، نقاط و منابع را بارگیری کنم. این دردسر می خواست. اما من به یک تفنگ نور فرابنفش مسلح بودم که می توانست خون آشام ها را منجمد کند و موقتاً آنها را به سنگ تبدیل کند. وقتی آنها تبدیل به سنگ شدند، من تفنگ ساچمهایم را بیرون آوردم و خون آشام را در دسته ای از سنگهای ریز منفجر کردم. متوجه شدم که در داخل خانه لانه این فضای زیرزمینی بزرگ وجود دارد – تقریباً یک شهر دیگر به خودی خود – جایی که خون آشام ها در آنجا منتظر بودند.

من در میان دشمنان زیادی بودم، اما آنها بسیار رام بودند. و بنابراین من یک به یک از خون آشام ها با نور UV و تفنگ ساچمه ای مراقبت کردم. وقتی دو خون آشام به دنبال من آمدند، حالت مودار شد، اما من توانستم از حمله آنها جان سالم به در ببرم. سپس دکمه ای را در اتاق پروژکتور یک تئاتر بزرگ فشار دادم. سپس به عمق لانه رفتم و در نهایت یک قلب بزرگ قرمز تپنده پیدا کردم.

این قلب توسط چندین نخ نگه داشته شد. مجبور شدم هر کدوم رو جدا کنم و بعد برم سراغ بعدی. زمان‌بندی باید سریع می‌بود یا باید روند را تکرار می‌کردم. خوشبختانه، من تقریباً همه خون آشام های منطقه را فرستاده بودم و موفق شدم قلب را منفجر کنم.

عمارت بزرگ

وقتی این کار را انجام دادم، اعتماد به نفس بیشتری برای انجام حمله به عمارت بزرگ داشتم. اما من مدام با گشت‌های انسان‌ها و خون‌آشام‌هایی برخورد کردم که مرا بیرون آوردند. هر بار پس از مرگ من، آنها در مکان‌های مختلف دوباره تخم‌گذاری می‌کردند و با این حال من هنوز توانستم مشکلی پیدا کنم.

بالاخره به اندازه کافی بیرون رفتم و به عمارت رسیدم، جایی که انواع خون آشام ها و دشمنان انسانی نگهبانی می دادند. این یک چالش واقعی بود زیرا سعی کردم از طریق مخفی کاری وارد شوم. من این کار را کردم و یکی از تک تیراندازهایی را که از در جلوی در نگهبانی می کرد بیرون آوردم. بعد رفتم داخل و در کمین دو خون آشام افتادم. پس از پیاده روی دوباره از پایگاه انسانی، وارد عمارت شدم و به دفتر یک محقق Aevum رفتم. مجبور شدم خانه را جستجو کنم، بی سر و صدا نگهبانان را بفرستم و چند کلید پیدا کنم. این یک ماموریت سخت بود، اما با ترکیبی از مخفی کاری و قدرت آتش، من یک شانس جنگی داشتم.

من مشتاقانه منتظر بازی بیشتر از این بازی هستم. من فکر می کنم که کشتن دشمنان انسان آسان بود و خون آشام ها سخت بودند. و من حتی با هیچ یک از رئیس ها درگیر نشدم. بنابراین من فکر می کنم برای افراد کم مهارت در میان ما مفید خواهد بود که در یک گروه چهار نفره به صورت کوآپ بازی کنند تا از پس مسائل سخت برآیند.

اما کیفیت بازی بالاست و محیط آن بسیار غوطه ور است. من شما را در Redfall می بینم.