اینترنت باز زمانی اجتناب ناپذیر به نظر می رسید اکنون، با افزایش مشکلات اقتصادی جهانی و افزایش نرخ بهره، رویای دهه 2000 به نظر می رسد که در آخرین مراحل خود قرار دارد. ایلان ماسک پس از مسدود کردن ناگهانی دسترسی به کاربران ثبت نامنشده در پایان ماه گذشته، محدودیتهای بیسابقهای را در تعداد توییتهایی که کاربران میتوانند هر روز در توییتر بخوانند – 600 عدد برای ما که ماهیانه 8 دلار پرداخت نمیکنیم، اعلام کرد. این حرکت پس از انتخاب بحث برانگیز پلتفرم برای محدود کردن مشتریان شخص ثالث در ژانویه انجام شد.
این یک رویداد مستقل نبود. Reddit در ماه آوریل اعلام کرد که از این ماه برای توسعهدهندگان شخص ثالث هزینه تماسهای API را شروع میکند. آپولو مشتری Reddit باید بیش از 20 میلیون دلار در سال با قیمت گذاری جدید بپردازد، بنابراین تعطیل شد و باعث شد هزاران زیرردیت در اعتراض به سیاست جدید Reddit تاریک شوند. این شرکت به هر حال به برنامه خود ادامه داد.
رهبران هر دو شرکت این محدودیت جدید را به شرکتهای هوش مصنوعی متهم کردهاند که بهطور ناعادلانه از دسترسی آزاد به دادهها سود میبرند. ماسک گفته است که توییتر نیاز به محدودیت نرخ زیرا شرکتهای هوش مصنوعی دادههای آن را برای آموزش مدلهای زبان بزرگ جمعآوری میکنند. استیو هافمن، مدیرعامل Reddit دلایل مشابهی را برای تصمیم این شرکت برای قفل کردن API خود قبل از عرضه اولیه اولیه عمومی در سال جاری ذکر کرده است.
این اظهارات نشان دهنده یک تغییر عمده در لفاظی و محاسبات تجاری سیلیکون ولی است. هوش مصنوعی بهعنوان یک قاتل راحت عمل میکند، اما حواسپرتی را از یک محور اساسیتر در تفکر منحرف میکند. در حالی که داده ها و پروتکل های باز زمانی به عنوان سنگ بنای حیاتی کسب و کار اینترنتی موفق تلقی می شدند، رهبران فناوری اکنون این ویژگی ها را تهدیدی برای سودآوری مداوم پلتفرم های خود می دانند.
همیشه اینطور نبود روزهای پر هیاهو وب 2.0 با جشن گرفتن وب به عنوان کانالی که از طریق آن داده ها فراوان و به طور گسترده در دسترس بود مشخص شد. باز کردن داده ها از طریق یک API یا روش های دیگر راهی کلیدی برای افزایش ارزش یک شرکت در نظر گرفته می شد. انجام این کار همچنین میتواند به رشد پلتفرمها کمک کند زیرا توسعهدهندگان دادهها را در برنامههای خود ادغام میکنند، کاربران مجموعههای داده را با مشارکتهای خود غنی میکنند و طرفداران محصولات را به طور گسترده در سراسر وب به اشتراک میگذارند. موفقیت سریع سایتهایی مانند Google Maps – که دادههای مکانی گرانقیمت را برای اولین بار به طور گسترده در دسترس عموم قرار دادند – نویدبخش دورانی بود که شرکتها میتوانستند از طریق انتشار رایگان و انبوه اطلاعات سود ببرند.
“اطلاعات می خواهند آزاد باشند” به یک فریاد تجمع تبدیل شد. ناشر تیم اوریلی از این ایده حمایت می کند که موفقیت کسب و کار در وب 2.0 به شرکت ها بستگی دارد که “با اجماع موافق نباشند” و داده ها را به طور گسترده در دسترس قرار دهند نه خصوصی نگه داشتن آنها. کوین کلی در WIRED در سال 2005 شگفت زده شد که «وقتی یک شرکت پایگاه داده خود را به روی کاربران باز می کند … [t]داده های شرکت به بخشی از مشترکات و دعوت به مشارکت تبدیل می شود. افرادی که از این قابلیت ها استفاده می کنند دیگر مشتری نیستند. آنها توسعه دهندگان، فروشندگان، اسکانک ها و پایگاه طرفداران این شرکت هستند.” سرمایه گذاران نیز فرصت تولید ثروت هنگفت را درک کردند. گوگل «بیتردید حامل استاندارد وب 2.0» بود و مدل سودآور آن از کسب درآمد از دادههای آزاد و آزاد عمیقاً بر نسل کاملی از کارآفرینان و سرمایهگذاران خطرپذیر تأثیرگذار بود.
البته، اگر شرایط اقتصاد کلان بسیار غیرعادی دهه 2000 و اوایل دهه 2010 نبود، ایدئولوژی وب 2.0 به این شکل تکامل نمی یافت. به لطف نرخهای بهره پایین تاریخی، صرف پول در سرمایهگذاریهای سفتهبازی بهطور منحصربهفردی امکانپذیر بود. موسسات مالی در ترازنامههای خود انعطافپذیری داشتند تا این ایده را بپذیرند که اینترنت قوانین عادی گرانش تجاری را معکوس میکند: این امکان وجود داشت که یک شرکت ارزشمندترین دادههای خود را ارائه دهد و همچنان به سرعت ثروتمند شود. به طور خلاصه، یک سیاست نرخ بهره صفر یا ZIRP، یارانهای برای ریسکپذیری سرمایهگذاران با این وعده که دادههای باز به پارادایم بنیادی بسیاری از شرکتهای در مقیاس گوگل تبدیل میشود، نه فقط تعداد انگشت شماری از شرکتها.