وقتی اولین Marcel the Shell short ویروسی شد، کمی تصادفی بود. همانطور که جنی اسلیت، یکی از سازنده ها، این هفته به ست مایرز گفت دیروقتشریک وقت او، دین فلیشر کمپ، فیلم استاپ موشنی را که ساخته بودند در یک برنامه کمدی در سال 2010 نشان داد، سپس به درخواست یکی از بازیگران که می خواست مادر بیمارش را نشان دهد، آن را به صورت آنلاین پخش کرد. این تبدیل به یکی از اولین احساسات یوتیوب شد—پس از همه، «گانگنام استایل» هنوز دو سال از آن فاصله داشت—و اکنون، بیش از یک دهه بعد، قهرمان آن فیلم خود را دارد، فیلمی درباره خطرات اینترنت که او را به شهرت رساند.
دوازده سال در طرح کلان چیزها زیاد نیست، اما در زمان آنلاین، عملاً یک سال است. همچنین به اندازه کافی طولانی است که اسلیت و فلیشر-کمپ توانستهاند چشماندازی در مورد افزایش شهرت مارسل به دست آورند. اسلیت میگوید: «این خیلی عجیب است، زیرا من، البته، 100 درصد به آن اعتقاد دارم، اما گاهی اوقات حتی نمیتوانم انگشتم را روی آن بگذارم». او فکر می کند که قدرت مارسل در کنار هم قرار گرفتن اندازه و اعتماد به نفس او نهفته است، اما همچنین اذعان می کند که “مردم دوست دارند احساسات خود را در مورد اینکه چقدر می توانند احساس کوچکی می کنند به او نشان دهند.”
و بنابراین مارسل محبوب ماند، حتی زمانی که «گانگنام استایل» آمد و رفت. فلیشر-کمپ میگوید او و اسلیت یکبار به آنچه که او «تور بطری آب» از لسآنجلس میگوید رفتند و بعد از اینکه مارسل در فضای مجازی منتشر شد، در تمام استودیوها توقف کردند تا درباره او صحبت کنند. فلیشر-کمپ در آن زمان میگوید: «علاقههای زیادی به پیوند زدن مارسل به یک الگوی فرانشیز خیمهای آشناتر وجود داشت». این زوج زمانی که آن جلسات را ترک کردند می دانستند که نمی خواهند مارسل به آنجا برود استوارت لیتل یا مینیون ها مسیر (اما آنها در حال انجام یک خط تجاری با استودیوی فیلم، A24، برای تبلیغ هستند مارسل.) در نهایت، فلیشر-کمپ فکر می کند تعهد آنها به استقلال نتیجه داد.
او توضیح می دهد: «چیزی که در مورد مارسل برای من خاص است، لزوماً این نیست که او خیلی کوچک است. این واقعیت است که او به کوچک بودنش اهمیتی نمی دهد. او دارای اراده آهنین و عزت نفس است، و بسیار خوددار است.»
دنیای سینمایی مارسل به طور همزمان تلخ و نسبتاً عظیم است. در این فیلم، او با نانا کانی خود (ایزابلا روسلینی شگفتانگیز) در خانهای استعماری زندگی میکند که زمانی نه تنها کل پوسته و خانواده و محله آنها، بلکه یک زوج متاهل انسانی نیز در آن زندگی میکردند. مردم هرگز متوجه مارسل و دوستانش نشدند، کسانی که جامعهای پررونق از خانههای گیاهان آپارتمانی، تختخوابهای نان و وعدههای غذایی ساختهاند که از تکههای غذایی که میتوانستند تهیه کنند. یک روز، زن و شوهر با هم درگیر شدند و همه اعضای خانواده مارسل، به جز نانا، برای امنیت به کشوی جوراب مرد فرار کردند. او در تلاشی سریع برای ترک خانه، محتویات تمام کشوهایش را داخل یک کیسه انداخت و فرار کرد و دیگر برنگشت. خانواده مارسل با او رفتند و در برابر بادهای لس آنجلس شکست خوردند.
این بدان معنا نیست که مارسل ناامید است، زیرا اینطور نیست. مارسل پوسته او و ناناش را در حال رشد یک باغ پر رونق، توسعه روشهای مبتکرانه برای جمعآوری غذا، و حتی پیگیری برنامه مورد علاقهشان مییابد، 60 دقیقه. فلیشر-کمپ می گوید که به نوعی انگیزه خلقت او حتی او را نیز الهام بخشیده است. فلیشر کمپ توضیح می دهد: «وقتی مانعی به سمت او پرتاب می شود، غلبه بر آن را غیرممکن نمی بیند.